بدون عنوان
صبح بابايش خواب مانده بود . ساعت يك ربع به نه بود كه فسقل بچه داشت شير مي خورد . گقت : بابا ؟گفتم بابا رفته سر كار . و واقعا هم فكر مي كردم رفته باشد. از آشپزخانه صداي تق و توق آمد . فسقل بچه گفت : صيداي بابا عني مياد . ( صداي بابا علي مياد )
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی