فسقل بچه

محبت

"محبت ! اينو بكن تو "  صداي فسقل بچه است كه بابايش را صدا مي زند كه سي دي درايو را كه بيرون آمده و باعث ترسش شده به جاي اولش برگرداند .  كلي حال كردم با " محبت "  گفتنش ! من هم به بابايش اخر شب مي گفتم : محبت !  اسم باباي فسقل بچه شده " محبت عني كل كل " 
13 شهريور 1393

بدون عنوان

صبح بابايش خواب مانده بود . ساعت يك ربع به نه بود كه فسقل بچه داشت شير مي خورد . گقت : بابا ؟گفتم بابا رفته سر كار . و واقعا هم فكر مي كردم رفته باشد. از آشپزخانه صداي تق و توق آمد . فسقل بچه گفت : صيداي بابا عني مياد . ( صداي بابا علي مياد ) 
13 شهريور 1393

بدون عنوان

خودش را از بغل من مي اندازد بغل مامانم و مي گويد : " مادي ! بگير " مامانم مي گويد : چي رو بگيرم ؟ فسقل بچه مي گويد " زها رو " 
13 شهريور 1393

بدون عنوان

١) نشسته ام روي صندلي ، فسقل بچه آمده هلم ميدهد با دستهايش و مي گويد : مامان ! پُشوووووو ( پاشو ) مي گويم : پاشم كه چي بشه ؟ مي گويد : من بشينم !!!! ٢) سرم روي بالشت است ، فسقل بچه مي گويد : مامان ! پشوووو! مي گويم : پاشم كه چي بشه ؟ مي گويد : من بخوابم !!!!!
11 شهريور 1393

پياز

دو روز پيش بود كه پياز آوردم توي هال كنار فسقل بچه خرد كنم . فسقل بچه امد كنارم و گفت : ازينا مي خوام . از ما انكار كه اين خوي نيست ، مي سوزي و از فسقل بچه اصرار كه : مي خوام مي خوام ، مي خوام بخورم ! كوتاه امدم ، چه لذتي مي برد فسقل بچه از گاز زدن پياز ، بعد هم مي گفت : خوردم ! تا عصر دهانش بوي پياز مي داد .
11 شهريور 1393

وايبر

گوشي باباي فسقل بچه دستم است و دارم بلند بلند جوكهاي وايبر رامي خوانم . فسقل بچه دويده سمتم، مي خواهد گوشي را بگيرد و پشت سر هم مي گويد : من بخونم ، من بخونم ، من بخونم !!!!!! فسقل بچه تاريخ امروز رو نيگا كن ! به وجبي هنوز !
11 شهريور 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فسقل بچه می باشد